کد مطلب:314565 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:212

حضرت ابوالفضل العباس را در بیداری مشاهده نموده
حجة الاسلام والمسلمین آقای سید شهاب الدین حسینی قمی، در نوشته ای در تاریخ 8 / 1 / 76 شمسی مرقوم داشته اند:

پدر بزرگوارم آیت الله آقای سید ابوالفضل حسینی، كه از عباد و زهاد و علمای كهنسال و بقیة الماضین بودند، كرارا برای من به طور خصوصی و نیز در محافل عمومی در زمانی كه اشخاصی از خودی و برادران عزیزم و دیگران در خدمتشان بودیم، كراماتی از حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نقل می فرمودند كه به طور خلاصه به قسمتی از آنها اشاره می شود: فرمودند: در سن حدود ده سالگی به مرضی صعب العلاج مبتلا شدم كه خیلی از آن رنج می بردم. مادرم، كه از خانمهای متدینه و اهل نماز و ذكر و روضه بود، خیلی از كسالت من ناراحت بود و برای من دعا می كرد.



[ صفحه 542]



یادم هست روزی مادرم به مجلس روضه ای كه در همسایگی خانه ی ما بود رفته بود و من تنها در خانه و با حالت بیماری به سر می بردم. ناگهان دیدم در طرف راست من افراد مهاجمی كه تعدادشان حدود 20 نفر بود، با قیافه های عجیبی در چند قدمی من ظاهر شدند و می خواستند به طرف من حمله كنند كه وجود مقدس حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام برق آسا سوار بر اسبی زیبا و با قامتی رشید و نورانی ولی دستهای مباركشان بریده و زانوهای مباركشان از زین و سر اسب بالاتر (همان گونه كه وصفشان در كتابها ذكر شده و وعاظ بازگو می كنند) ظاهر شدند و با یك حركت آن بزرگوار، افراد مهاجم فرار كردند.

مجددا از سمت چپ من مهاجمین دیگری كه این بار تعدادشان كمتر بود حمله كردند، كه دوباره با یك حركت و نهیب آن حضرت فرار كردند و باز مرتبه ی سوم همان افراد اول از سمت راست حمله كردند كه باز هم با نهیب شدیدتر آن حضرت فرار كرده و دیگر بازنگشتند و این جانب مورد عنایت و لطف و بزرگواری آن حضرت قرار گرفتم.

مادرم وقتی از مجلس روضه و توسل برگشت و شرح حال خود را برایش بازگو كردم به شكرانه ی این عنایت بزرگ بسیار خوشحال شد. آن عالم وارسته و بزرگوار به دفعات تا كنون مورد توجه عجیب حضرات معصومین ارواحنا فداه قرار گرفته اند و از آن جمله ماجرایی است كه چندی قبل این چنین نقل فرمودند: خدمت حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم رسیدم. آن حضرت محزون و ناراحت بودند. مقام والای حضرت علی علیه السلام به من افتخار همنشینی بخشیده، من مانند فرزند دست بر شانه ی مباركشان گذاشته بودم و آن حضرت برای شفای دردم كاهو با روغن زیتون آماده می فرمودند، كه قاشقی از آن را خوردم و نتیجه ی فوری آن را هم دیدم، و اگر كسی بیشتر عاشق و طالب دیدن و شنیدن است باید حضورا خدمت ایشان رسد تا از بیان گرم و نفسهای پاكشان استفاده ی معنوی و روحانی ببرد.

من این مشاهدات بزرگ و كم نظیر را در بسیاری از محافل و مجالس علما و بزرگان و روی منبرها و در همه جا و همیشه نقل كرده ام و هر كس از هر گروهی شنیده، اشكش جاری شده است و از مقام منیع آن حضرات معصوم طلب حاجت و كمك كرده است.



[ صفحه 543]